دیکشنری
داستان آبیدیک
hitch up
hɪt͡ʃ ʌp
فارسی
1
عمومی
::
اسب را یراق كردن، خفت زدن به (حیوان)
شبکه مترجمین ایران
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
HIT THE SIDE OF A BARN
HIT THE SKIDS
HIT THE SPOT
HIT THE TRAIL
HIT TOWN
HIT UP
HIT UP FOR
HIT UPON
HIT WHERE LIVES
HIT WITH
HIT ZONE
HITCH
HITCH A RIDE
HITCH ONE'S WAGON TO A STAR
HITCH PINS
HITCH UP
HITCH YOUR WAGON TO A STAR
HITCHHIKE
HITEN SHAH
HITHER
HITHER AND THITHER
HITHER, THITHER, AND YON
HITHERMOST
HITHERTO
HITHERWARD
HITTING ON ALL CYLINDERS
HIV
HIVE
HIVE OF ACTIVITY
HIVES
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید